سفارش تبلیغ
صبا ویژن
معبرسایبری تاسوکی

در کودکی خوانده بودیم” آن مرد درباران آمد”؛ غافل ازاینکه تاآن مردنیاید، باران نمی بارد . . .

 

می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و می خورد، ابلیس به او گفت: آیا هیچکس می تواند این خوشه انگور را به مروارید خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس با شیوه مخصوص خودش (
جادوگری و سحر) آن خوشه انگور را به دانه های مروارید تبدیل کرد.
پس فرعون تعجب کرد و گفت: آفرین بر تو که استاد و ماهری.
ابلیس سیلی ای بر گردن او زد و گفت: مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند، تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟

 




برچسب ها : داستانک.داستان های زیباوپندآموز
نوشته شده توسط : زریافتی

 

افسران - بدون شرح!

آیا هِرهِر و کِرکِر با زن اجنبی کار خوبی است!!

منبع:http://www.afsaran.ir/link/398881?utm_source=newsletter1&utm_medium=email&utm_campaign=afsaran+newsletter



نوشته شده توسط : زریافتی

داستان‌ اعطای‌ انگشتر به‌ فقیر در رکوع‌ و نزول‌ آیه‌ 55 مائده‌ در شأن‌علی‌(ع‌) را عده‌ زیادی‌ از اصحاب‌ پیامبر نقل‌ کرده‌اند از جمله‌:ابن‌عباس‌، عمار یاسر، عبدالله بن‌ سلام‌، انس‌ بن‌ مالک‌، جابر بن‌ عبدالله،ابوذر غفاری‌.

ادامه مطلب...


برچسب ها : روزمباهله

نوشته شده توسط : زریافتی

همه ساکت شده بودند دیگر صدایی شنیده نمی‌شد. مردم او را نگاه می‌کردند. در این لحظه طنین سخن او در فضا پیچید. سخنی کوتاه و قاطع! برخی با تعجب و حیرت به یکدیگر نگاه کردند! گویی انتظار سخن دیگری را داشتند! دیگر منتظر نماندند. به سوی خیمه‌اش هجوم بردند و هرچه در آن بود را به غارت بردند، حتی زیراندازی که بر روی آن بود را از زیر پایش کشیدند و ردا و پارچه‌ای را هم که بر دوشش بود، ربودند و به یغما بردند. او باقی ماند و خیمه‌ای غارت شده ...

 

ادامه مطلب...


برچسب ها : به مناسبت روزمباهله

نوشته شده توسط : زریافتی

مباهله، روزی است که قرار بود مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا آن طرف را که دروغگوست، عذاب کند. مسیحیان وقتی دیدند که پیامبر به قدری مطمئن است که تنها نزدیکترین خویشانش را با خود آورده، بیمناک شدند و پذیرفتند که جزیه بپردازند.

 

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : زریافتی

عکس اول را در آورد: این پسر اولم محسن است.
عکس دوم را گذاشت روی عکس محسن: این پسر دومم محمد است، دوسال با محسن تفاوت سنی داشت.

عکس سوم را آورد و گذاشت روی عکس محمد؛ رفت بگوید این پسر سومم.. سرش را بالا آورد، دید شانه های امام(ره) دارد می لرزد..امام(ره) گریه اش گرفته بود..

فوری عکسها را جمع کرد زیر چادرش و خیلی جدی گفت:
چهارتا پسرم رو دادم که اشکتو نبینم

 



نوشته شده توسط : زریافتی

دادم لباس نوکری ام را رفو کنند،

باشد دوباره محرم پاره اش کنم

 



نوشته شده توسط : زریافتی

باچه کسانی هم نشینى و رفاقت نکنیم


امام زین العابدین علیه السلام به فرزندش (امام محمد باقر علیه السلام ) فرمود:

فرزندم با پنج کس هم نشینى و رفاقت مکن

ادامه مطلب...

نوشته شده توسط : زریافتی


به این سایت رأی بدهید به این سایت رأی بدهید
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 7
کل بازدید : 140066
کل یادداشتها ها : 189