در گردان ما برادری بود که همیشه عادت داشت پیشانی شهدا را ببوسد
وقتی شهید شد بچه ها تصمیم گرفتند پیشانی او را غرق بوسه کنند
پارچه را که کنار زدیم نعش بی سر او دل ما را آتش زد...